شاید من تو زندگی قبلیم یک مرد زورگو آشغال و بدرد نخور بودم...
چون نه تنها از پدرم و جفت داداشام خیری ندیدم بلکه سال های جوونیم رو به بهترین شکل ممکن ریدن توش
یعنی هر کی جای من بود احتمالش قوی بود معتادی دختر فراری ای چیزی بشه:/
دیروز میخواستم گلاب بخرم برای شیر برنج!!! از تو قفسه ها یه شیشه ای شبیه شیشه گلاب بود ورش داشتم
اومدم خونه دیدم زده نوشیدنی گلاب بدون گاز!! :))))))
زمان دانشگاه موقع امتحانات از خستگی کلمات رو جا به جا میگفتم و بعده امتحانات سریع خوب میشدم
الان مدتیه هم ذهنم بی نهایت خسته ست، مشکلات و ناراحتی ها زندگی هم یک طرف
نگم از سوتی هام:))